پست فاطیما بانو: اینجا

جواب من به پست فاطیما جان:

من جوابو درمورد ادمی با شرایط و موقعیت خودم میدم. ممکنه عده ی خیلی خیلی کمی دلیل گارد گرفتنشون و عدم تمایلشون واسه یه رابطه این باشه و این مطلب به درد کسی نخوره. یا اصلا ممکنه کاملا بی ربط به موضوع باشه.ولی حداقل مزیتش اینه که با دیدگاه های متفاوت آشنا میشید.

واسه ی من یکی از اصلی ترین دلایل اینه که بنظرم توی روابط یه خانم و اقا اصلا موازنه ای برقرار نیست. بنظرم تو هر رابطه ای یه جور موازنه لازمه. این که تو داری چطوری واسه یه نفر مایه میذاری و در ازاش چی دریافت میکنی؟! مشکل اینجاست که اکثر آقایون توی هر رابطه ای، شدیدا به اون حس سلطه و مالکیت خودشون علاقه دارن. یعنی به هیچ قیمتی حاضر نیستن از موضع خودشون کوتاه بیان. قبل از شروع هر رابطه ای، تمام زورشونو میزنن که حس کنن مالک این ادم هستن. بنظرم خیلی وقتا زورآزمایی میکنن! که خب حالا من با این همه توانایی!!! میتونم مخ فلان دختره رو که از بقیه هم سفت و سخت تره رو هم بزنم یا نه! و مشکل وقتی بدتر میشه، که در ازای این مالکیت نمیخوان هزینه ای هم پرداخت کنن. نمیدونم کی بهشون گفته همین که توی زندگی یه دختر حضور داشته باشن کلی هم واسش افتخاره!!!! وقتی یه رابطه دو طرفست، باید هردو طرف هزینه بدن و هردو طرف هم در ازاش چیزی دریافت کنن. چیزی که من دور و برم دارم میبینم، آقایونیه که فقط دریافتی دارن و خانم هایی که فقط دارن هزینه میدن. حتی توی رابطه های جدی تر مثل ازدواج.واسه ادمی مثل من که هرانچیزی رو که بخوام خودم به دست آوردم یا در آینده ی نزدیک به دست میارم، یه آقا چه حرفی واسه زدن داره؟! من نیازی به پول و موقعیت اجتماعی و تحصیلات و دارایی های اون ادم ندارم. چون خودم همشو دارم. اجباری هم واسه برقراری رابطه ندارم چون انقدری پدر و مادر روشن فکری دارم که حتی ازدواجو یه گزینه ی اختیاری میدونن. پس اون ادمی که جلو میاد باید حرفی واسه زدن داشته باشه، برگی واسه رو کردن داشته باشه! ولی اون چیزی که جامعه ی ما به پسرا القا کرده اینه که یه دختر به شما بخاطر پول و جایگاه و .. تون نیاز داره! که حداقل توی جامعه ی امروزی صدق نمیکنه.

بین دوستام هم زیاد بودن اقایون پزشکی که ترجیح دادن با یه خانم خانه دار ازدواج کنن تا همچنان سلطشون برقرار باشه و از طرف دیگه بنظرم حداقل اون موازنه برقراره. ولی خب کم ندیدم دختر و پسرای پزشکی که با هم ازدواج کردن. مثلا هر دو دانشجو. درسشون تموم شده ازدواج کردن. اقا طبابت میکرده، خانم در حال خانه داری بوده و حالا کار سبک، خانم باردار بوده، اقا تخصص خونده. خانم بچه داری کرده، اقا فوق تخصص گرفته. و نهایت افتخار اون خانم اینه که مثلا شوهرم کمکم ظرف میشوره یا هفته ای یه بار غذا درست میکنه!!! استدلال یه اقا رو برای ازدواج میتونم درک کنم. ولی یه خانم رو هرگز. یه اقا با ازدواج به اون ارامشی که میخواد میرسه، زندگیش فرم میگیره، حاضر و اماده بچه تحویل میگیره! ولی یه خانم فقط بار روی شونه هاش زیاد میشه. علاوه بر کارش، کار خونه و بچه هم اضافه میشه و صدالبته راه پیشرفتش سد میشه. این اصلا عادلانه نیست.من به شخصه آدم احساسی ای نیستم. یا کسی که سریع وابسته بشم. همیشه هم حد و مرزام مشخص بوده. واسه همینم هربار کسی خواسته نزدیک بشه، از همون اول در جریان همه چیز قرار گرفته. اینکه سبک زندگی من چیه و ... همیشه هم گفتم. اینکه طرف مقابل ظاهرش چیه، پول و موقعیتش چیه و حتی تحصیلاتش، اصلا اهمیتی نداره. فقط اخلاق و شعور داشته باشه کفایت میکنه( البته + یه سری جزئیات مهم) واقعا فکر نمیکنم این انتظار زیادی از یه آدم باشه. بخصوص اینکه من کم ندیدم دخترایی رو که حتی واسه یه دوستی ساده هم پول طرف و موقعیت شغلی و خانوادگیش رو میسنجن. اکثر این ادما بعد از شنیدن شرایط من معمولا پا پس کشیدن (که خدا خیرشون بده که حداقل تکلیفشون با خودشون روشنه!) و اینکه گفتن ترجیح میدن زندگی سنتی تری داشته باشن یا مثلا من خیلی غربی فکر میکنم! یا هرچی..

ولی مشکل اصلی گروه دومن. آدمایی که از همون اول همه چیزو میدونن و با روی باز می پذیرنش. کسی که از همون اول همه چیزو دقیییق میدونه و می پذیره و قول میده!!! دیگه حق نداره زیرش بزنه. اونم آدمایی که اتفاقا خیلی هم متشخصن و خیلی متمدنانه!! قول های بلند مدت میدن. من محتاج توجه و نظر کسی نیستم. چیزی توی زندگیم کم ندارم که بخوام لنگ این باشم که یه ادم به فرض بیاد و با من ازدواج کنه!!!! ولی! وقتی یه نفر داوطلبانه، خودش و با اختیار خودش پا پیش میذاره و خیلی هم مشتاق و طالب و عاشقه!! ، من روی حرف و قولش به عنوان یه انسان حساب باز میکنم. شکل و فرم زندگیم به طبع تغییر میکنه. ولی وقتی بعد یه مدت اون ادم برحسب تنوع طلبی خیلی ساده همه چیزو رها میکنه و پا روی همه چیز میذاره و میره، چی به سر اعتماد من میاد؟! وقتی من میببنم اتفاقا ادمی که نه هرزست و نه ادم بدیه و اتفاقا هم واقعا منو دوست داشته و هم ادم خوب و متشخصی بوده، تنوع طلبی یا هرچیز دیگه ای باعث میشه پا روی حرفش بذاره، چرا باید از یه سوراخ دو بار زخم بخورم و اجازه بدم این تجربه تکرار بشه؟؟!! بهتر نیست در کمال ارامش زندگیمو بکنم و خودمو درگیر این مسائل نکنم؟! این نشون میده این یه ویژگی مشترک بین اقایونه و گریزناپذیر. پس قطعا در اینده هم میتونه تکرار بشه. منم ترجیح میدم اصن یه دیوار بتونی دور خودم شکل بدم!!! توی ارامش زندگیمو بکنم و به اهداف بزرگ زندگیم فکر کنم. عشق هم یه دروغ و فریب بزرگه، که صرفا باعث محدودیت میشه. من به هیییچ قیمتی حاضر نیستم از موضعم کوتاه بیام.مگر اینکه کسی بتونه قانعم کنه که خیلییی بعید میدونم!

تجربه ی وب نویسی ثابت کرده که هرلحظه ممکنه این وب از بین بره. علی الخصوص که فیلترینگ هم ارادت خاصی به من داره ;-) خلاصه اینکه اگر به هر دلیلی اینجا مشکلی پیدا کرد، من توی این وب هستم: کتابخوار

هیچ وقت توی شبکه های مجازی فعال نبودم. حضور دارم ولی معمولا خاموش. ( وبلاگ تنها جاییه حس خوبی نسبت بهش دارم.) اما باوجود اینکه توی اینستاگرام پست نمیذارم، تا کسی رو نشناسم اکسپتش نمیکنم. معمولا بین دانشجوها رایجه که هم دانشگاهی ها رو، حتی اگر هم رشته ای نباشن اکسپت میکنن. که خب من این کارو هم معمولا انجام نمیدم. چند روز پیش یه آقایی ریکوست داده بود. توی بیو پیجش نوشته شده بود دانشجوی پزشکی دانشگاه خودمون. تعداد پست هاشم خیلی زیاد بود. کنجکاو شدم عکساشو ببینم. حدس میزدم پستای مربوط به بیمارا و بیمارستان داشته باشه که خب همیشه واسه ی من جذاب بوده. خلاصه اینکه واسه اولین بار اکسپت کردم!! 

روز بعد که اینستاگراممو باز کردم، دیدم توی دایرکت پیام داده. خانم دکتر لطفا بیاید زیر پستای من کامنتای قشنگ بذارید.

 من:😳😳😳

رفتم پیجشو باز کنم ببینم پستاش چیه که من باید زیرش کامنتای قشنگ بذارم!!!!

یه مرد گنده در ابعاد دو در دو رو تصور کنید. که هییچییی تنش نیست، جز یه شلوارک خیلی کوتاه گل گلی مامان دوز!!! با یه عالم ریش و سیبیل. لب ساحل وایساده و به خیال خودش عکس لاکچری انداخته!!!!!!! (هیشکی هم پیدا نشده بهش بگه اونایی که از این عکسا میگیرن به اندازه ی تو پشمالو نیستن. قبلش شیو میکنن!!)

من بعد دیدن عکسا:😐😐😐😐

خدایا خودت شاهد باش! ما اینستا داریم بقیه هم اینستا دارن. تو اینستای مردم پسرای لاکچری پیدا میشه تو اینستای ما هم پسرای لاکچری!!!!!!!

پ ن: نقاشی اثر osamu obi

یه خانمی مهمان ماست که چهارتا پسر بالای 25 سال داره. رفته بازار خرید کرده. حالا اومده وسط اتاق همه رو پهن کرده تا به ما نشون بده. یهو یه عااالمهههه لباس زیر مردونه درمیاره. بعد دونه دونه میگه این مال فلانیه، اون مال بهمانیه. بعد هر یه دونه ادمی که از درمیاد تو، دوباره اینارو واسش تکرار میکنه. تازه منتظر هم میمونه تا ما از خریداش تعریف کنیم!! درحال تلاش و تقلای وحشتناکی واسه پنهان کردن خندم هستم که یهو چشمم به مامانم میفته که سعی میکنه نگاهشو از من بدزده. میدونم اگه چشممون به هم بیفته از خنده منفجر میشیم، واسه همین از اتاق میزنم بیرون.

همه ی اینا به کنااااارررر. اون لحظه ای که در نهاااایت جدیت داشت اینارو به ما تعارف میکرد و میگفت قابلتونو نداره، نمیدونستم کدوم دیوارو باید گاز بزنم 😂😂😂😂😂

پ ن 1: بابا توروخدا انقدر تو مملکت اسلامی جم و فارسی وان نبینید. بعد میرید خونه ی مردم، روشن فکریتون گل میکنه!

پ ن 2: نقاشی اثر مودیلیانی.

پی رو حمله های پی در پی هنرمندا علی الخصوص حامد بهداد به پزشکا، امروز حامد بهداد این عکسو منتشر کرده!! پزشکای قاتلی که هنرمندارو نشونه گرفتن!

بنظرم از یه جایی به بعد، دیگه هدف دنبال کردن حق مردم یا نقد نیست. هدف میشه لج و لج بازی های کودکانه و جنگ قدرت! الان لابد به خیال خودشون قلمرو پزشکارو درهم میشکنن!!! دارن به مردم خدمت میکنن!!! درحالی که جز خیانت در حق مردم نیست.. 

مسئله اینه که جنگ قدرته. وگرنه چرا هیچ کدوم واکنشی نسبت به یالثارات نشون ندادن؟! واضحه. چون قدرتشو ندارن!! اما الان احساس میکنن اونا کلی زحمت کشیدن و حقشون خورده شده، پس حالا باید حقشونو از پزشکایی بگیرن که بدون زحمت به همه جا رسیدن!!!! 

این حرکات کودکانه واقعا مضحکه. همه خوب میدونن که همین ادما انقدری پول دارن که واسه کمترین کسالتی زیر نظر بهترین پزشکا باشن. فقط هارت و پورت کردنشون واسه مردم عامیه. مردمی که مثل همیشه مظلوم واقع میشن و درحقشون خیانت میشه. این وسط نه هنرمندا ضرر میکنن، نه پزشکا. فقط مردمن که ضرر میکنن. حاصل این جنجال به پا کردنا، بی انگیزه و بی رغبت کردن پزشکا و بی اعتماد کردن مردمه و به هرحال دودش به چشم مردم میره. مردمی که حس میکنن بهتره به درمانای سنتی خودشون اکتفا کنن و تن به درمان پزشک نمیدن، چون حس میکنن همش بخاطر پوله!!!!

پ ن 1: این روزا این چالش بلاک کردنی که باب شده، واسم خیلی مضحک بنظر میرسه! چالشی که شروع کنندش بزرگمهر حسین پوره و مروّجش امثال حامد بهداد. آدمایی که ثابت کردن، خودشون به وقت عصبانیت، هرکلام و توهینی رو به زبون میارن. و حالا انتظار دارن مردم وقت عصبانیت متمدنانه برخورد کنن!!!!!

پ ن 2: هیچ کس منکر خطاهای احتمالی توی سیستم پزشکی نیست. که البته اونم دلیلش خطاهای سیستمی و مدیریتیه. ولی قطعا راه اصلاح این نیست..

پ ن 3: هییییچ کس به اندازه ی وزیر بهداشت درحق پزشکا و مردم خیانت نکرد. اونم صرفا بخاطر اینکه خودش دیده بشه!

بعید میدونم کسی باشه که این صفحه ی نشریه یالثارات رو ندیده باشه. توهین علنی و بددهنی اونم توی یه نشریه ی رسمی. 

روزنامه ی قانون با دلایل مسخره توقیف و نشرش متوقف میشه. یالثارات به علت توهین امتیازش لغو میشه ولی همچنان چاپ میشه و تند تر از قبل توهین میکنه!!!  کیهان قراره توقیف بشه ولی اعلام میکنه بخاطر ماه رمضان آمادگیشو نداره!!!!! گشت ارشاد کم میشه، نیروی انتظامی وارد عمل میشه! کنسرتا از ارشاد مجوز میگیرن، نیروی انتظامی لغو میکنه!!

بنظرم دولتی که بخواد به زور حمایت همه ی جناح ها رو حفظ کنه و به اصطلاح اعتدال گرا!! باشه، حمایت هردو طرفو از دست میده. این روزا حس میکنم چقدر این دولت بی عرضست که هر کسی میتونه مانعش بشه. که حتی وزارت ارشادش قدرت عمل نداره! که وزیر بهداشت پوپولیستش واسه جلب توجه، کل جامعه ی پزشکی رو زیر سوال می بره..

اینکه احمدی نژاد یه تنه تونست کاری با کشور بکنه که ناصرالدین شاه با از دست دادن نصف ایران نکرد!!!، تا حد زیادی بخاطر بی پروا بودنش بود که واسه حرف هیییییچ کسی تره هم خورد نمیکرد حتی بالاترین مقام مملکت! 

پ ن 1: از مردمی که توی نشریه های حکومتیشون توهین و بددهنی وجود داره، انتظار نداشته باشید توی فضای مجازی عفت کلام داشته باشن.

پ ن 2: توهین و بددهنی به اسم اسلام؟؟!!

معمولا 99 درصد پدر و مادرا، از نظر خودشون، بچشون با استعداد ترین و خوشگل ترین و نخبه ترین بچه ی عالمه. ولی بعضیا اصراااار دارن اینو به زوووور به دیگران القا کنن!

معمولا سیستم این آموزشگاه موسیقی اینطوریه که، هرکسی میاد واسه ثبت نام، بهش اجازه میدن سر کلاسای مختلف بره، صدای ساز های مختلفو بشنوه و هرکدومو دوست داشت، انتخاب کنه. 

جلسه ی پیش که من کلاس بودم، وسط کلاس یه اقای جا افتاده با پسر پنج شیش سالش اومد، تا ببینه بچش این سازو دوست داره یا نه! استاد هم شروع کرد ساز زدن، اهنگای کودکانه زدن، تا بتونه توجه بچه رو جلب کنه. بچه هه هم که کلا تو زمین و اسمون سیر میکرد!! به عبارت بهتر، تنها کاری که نمیکرد توجه و گوش کردن بود!

وقتی تموم شد، بابای بچه شروع کرد: پسر من خیلیییییی با استعداده! همممممههههه ی اهنگای تیتراژ فیلما مثل فیلم فلان و بهمانو بلده. اهنگ همه رو با دماغ میزنه!!!!!! همه رو از حفظ میخونه! مثلا اینطوری: اوم اوم اوووووم اوم (یه مرد گنده با یه عالم سیبیل قجری رو تصور کنید که سعی داره با دهن، موزیک بی کلام فیلمارو تقلید کنه!!!!) بچه همچنان غاز می چروند!!!!

اون قدری که واسه جمع کردن خندم انرژی صرف کردم، شبای امتحان صرف نکردم!!

وقتی نمایش هیجان انگیز بابای بچه تموم شد، استاد بنده ی خدا (به وضوح میشد ذوق مرگیشو از شاگرد انقدر با استعدادی حس کرد!!! حاصل اون پدر هنرمند، قطعا یه پسر هنرمنده دیگه!) گفت: حالا میخواید یه سری هم به کلاس استادای دیگه بزنید، شاید پسندیدید!!!

چند روز پیش حدود ساعت دو و نیم نصف شب یکی از کارمندای مامانم چند بار بهش زنگ زده بود. وقتی هم که جواب نداده بود، چندبار پیام داده بود که: وااااای! خانم فلانی.. مژده بده!!!!! مژدههههه

من و مامانم همش داشتیم به این فکر میکردیم که یعنی چی شده که انقدرررررر موضوع مهمیه و به ما هم مرتبطه!

معلوم شد واسش خواستگار اومده!!!!!!!!!!!!!!!!

پ ن 1: وقتی اووووج آمال و آرزوهای یه دختر 22 ساله ساله میشه ازدواج!

پ ن 2:نقاشی اثر نیکالام.

لباس اولیه که تکلیفش مشخصه. صادقانه باید گفت لباسای فرم مدرسه ی ما رو که خیاط سرکوچه میدوخت و البته مامانامون بعدش کلی به خاطر کیفیتش به خیاط غر میزدن، از این خوش دوخت تر بود. از ترکیب رنگ و دوخت هم که بگذریم، جیب هاش زمین گیرم کرده!

ولی یه نگاه گذرا به دوتا لباس بعدی (تبدیل شدن یه لباس شیک به لباس سرآشپز که البته یه تغییر خیییلیییییی جزئیه!) فقط یه معنا میده. این خانه از پای بست ویران است! دیگه ایراد از خیاط نیست. ایراد از سلیقست. سلیقه!

پ ن 1: جهت حفظ و استحکام بنیان های جامعه، پیشنهاد میشه برای خانم ها از رنگ تیره استفاده بشه. مانتوها تک سایز و دو ایکس لارژ باشن. بلند تا نوک انگشتای پا و البته گشاد. چادر هم که جز ملزوماته. خانم الهام چرخنده رو هم با خودشون ببرن تا اونجا خانمای گمراه و غافل بلاد کفرو به راه راست هدایت کنن. ضمنا به این نکته هم دقت بشه که رژه جلوی مرد نامحرم اسلامو به خطر میندازه. پس مصلحت ایجاب میکنه اصلا خانما رو نبرن!

پ ن 2:در جریانید که! از اونجایی که آشپزی جز خصوصیات ذاتی!!! خانماست، به هرحال لازمه توی مجامع بین المللی هم نشون بدیم که ما با تفاوت های بیولوژیک و ذاتی مرد و زن آشناییم!!!! این طرح سرآشپز هم به همین منظوره!

پ ن 3:این لباسارو با مقنعه ی مشکی بلند روش تصور کنید!!!!!

نمیدونم این چندمین باریه که از اول یه وبو شروع میکنم و نمیدونم چقدر میتونم اینجا دوام بیارم! پس از الان بدونید که با یه آدم کمی تا قسمتی روان پریش رو به رو هستید! چندتا نکته رو میخوام بگم:

• من نه نوشتن بلدم و نه قلم خوبی دارم. صرفا دغدغه های درونیمو مینویسم و تا حد زیادی پراکنده نویسی میکنم.
• به هیییچ اصولی جز اصول اخلاقی و انسانی معتقد نیستم. پس لطفا و خواهشا اگر روی عقایدتون متعصبید دنبال نفرمایید.
• اینکه بعد از کلی تجربه ی بد و حتی فیلترینگ، توی فضای بیان مینویسم، صرفا بخاطر امکانات خوبشه که باعث میشه بعد از اینجا نتونم سمت سرویس وب نویسی دیگه ای برم.
• کامنت هایی که کمترین نشونه ای از توهین و بی ادبی و سعی در به زور فروکردن عقایدشون توی ذهن دیگران داشته باشن، مستقیما وارد هرزنامه میشن.
• یه تعدادی از آدمایی که آدرس اینجا رو دارن از دوستای غیرمجازی هستن. پس تمام اتفاقاتی که احتمالا روایت میشه، طوری بیان میشه که اصلش قابل تشخیص نباشه. پس لطفا روی جزئیات وسواس به خرج ندید.