بعد حدود یه سال که از ساخت اینجا میگذره، بنظرم دیگه عمرش تمومه..
شاید یه روزی یه جای دیگه و با یه اسم دیگه. شایدم نه..
البته حذف نمیشه :-)
بعد حدود یه سال که از ساخت اینجا میگذره، بنظرم دیگه عمرش تمومه..
شاید یه روزی یه جای دیگه و با یه اسم دیگه. شایدم نه..
البته حذف نمیشه :-)
معمولا حس خوبی به یاداوری کردن گذشته ها ندارم. واسه همینم هست خیلی واسم سخته که نوشته های قبلی خودمو بخونم. همین باعث شده بارها وب های قبلیمو پاک کنم و البته ایمیلامو که حجم زیادی از اتفاقات زندگیم توش بوده. فقط و فقط هم یه سری از پستای وب "روگا" پارسالم رو دارم که هربار میخونمشون با خودم فکر میکنم که چقدرررر تو این یه سال من تغییر کردم. چقدر اروم تر و منطقی تر شدم. چقدر از واکنشای تند و احساسی اون موقع فاصله گرفتم. دیگه واقعا از حوصله ی من خارجه اون سبک نوشتن و اون حجم فحش خوردن!
الان داشتم توی ارشیو ایمیلم دنبال یه چیزی می گشتم. خیلی اتفاقی به تنها پیامایی رسیدم که پاک نشده بودن. کامنتای وب پرشین بلاگم که اتوماتیک واسم ایمیل میشد(. البته نه اون وب کنکوری اولیه ای که داشتم. ) کامنتایی که موقع قبولیم واسم اومده بود و بعد از اون، همه رو دارم. کامنتای پوریا که اولین رفیق وبلاگیم بوده و هنوز که هنوزه حضور پررنگ و ثابت داره :-))) (طراح قالب همین وب) دکتر سارا که نمیدونم هنوزم به اینجا سر میزنه یا نه، ایکس جان، توتو که واسم عکس بنر قبولیمو فرستاد و خیلیای دیگه که بعضیاشون هنوزم اینجارو میخونن..
گاهی دلم میخواد تصویر سالای گذشته ی خودمو از ذهن ادما پاک کنم و یه تصویری از الانم جایگزینش کنم. دوست دارم همه ی بچه بازی های گذشتمو یادشون بره، خیلی حرفا و اتفاقات و ... خیلی وقتا میترسم از خوندن نوشته ها و پیامای قبلی خودم. از اون حجم از بچگی کردنا، اون حجم از احساسی بودنا.. از تجربیات گذشتم پشیمون نیستم ولی از خوندن پیامای احساسی ای که یه روزی واسه یه ادمایی نوشتم حالم به هم میخوره! از اون حجم از محبتی که صادقانه توی روزای بچگیم خرجشون کردم و احتمالا اونا بهش خندیدن.. مطمئنا اون وقتا با کلی احساس نوشته شده ولی الان فقط خنده داره و البته حال به هم زن. چند هفته پیش یه بنده خدایی گفت اعتراف میکنم گاهی میشینم و ایمیلای قدیمیمونو میخونم. و تنها واکنش من این بود که بیخیال! من زمین تا اسمون با اون روزا فرق کردم. الان فقط منطقیم و واقع بین. این بچه بازیا از من گذشته.
فردا دو تا امتحان دارم و به معنای واقعی دیگه چشمام جوابگو نیست :|||| کافئین و هایپ و اینا که نمیتونم بخورم.اهل ریت هم نیستم. راه حلی سراغ ندارید؟! :-)))))
مدتهاست که اعتقادمو به همه چی از دست دادم ولی از جوشن کبیر شب قدر نمیشه گذشت..
اسکار امسالو هم بدیم به گروه معارف که امتحاناشونو گذاشتن جمعه صبح. روز شهادت و تعطیل رسمی. جمعه صبح دو تا امتحان پشت سر هم دارم. فردا هم که جای خود دارد..
من رشته و دانشگاهم نیستم! من مشاور کنکور نیستم! من چند سال پیش کنکور دادم و تمام. مثل همه ی ادمای دیگه. دلیل بر این نمیشه که هرکسی منو هرجا ببینه، فقط به این چشم نگاه کنه که نوه عمه ی بابای پسر خالش که کنکور داره چطوری درس بخونه. منی که رو به روشون وایسادمو نمی بینن، توانایی ها و مهارتی که به خاطرش اونجا هستمو نمیبینن، و اصلا دلیل اینکه چرا من رو به روشون وایسادم. فقط اینو میبینن که تا این اینجاست چارتا نکته ی کنکوری ازش بپرسیم :|||| اصن میدونی چیه. هزینه بدید، بابتش بهتون مشاوره کنکوری میدم!!!! والا.
االان قابلیت اینو دارم که یه سری ادم زبون نفهمو واقعا خفه کنم :||||||
و همانا رسالت زن همسرداری و فرزندپروریه!!!!!!
از بیانات گهربار خانم قاضی مهمون برنامه ی ماه عسل :||||
پ ن: یه بنده خدایی خبر داد گفت بشین این برنامه رو ببین. حتما خوشت میاد. یه زن قاضی اوردن.
اخه منو چه به رسانه ی میلی؟! منو چه به ماه عسل؟! نکنید این کارو با من :|||
هرچی که باشه جنگ در نهایت یعنی آدم کشی مجاز. وقتی آدمایی که راس کارن، گیر می کنن و دیگه نمیدونن چه سیاستی رو پیاده کنن و مشکلات اقتصادی رو چجوری حل کنن، از پشت عروسک میهن پرستی رو در می آرن. کفش و کلاهش هم می کنن تا مترسکشون جور جور شه. آخه مترسک میهن پرستی یه پاپوش به اسم دشمن خونی و یه سرپوش به اسم شهادت طلبی لازم داره. معلومم هست که بعدش همشون میگن راهشون حقه و پای خداهاشونو می کشن وسط. آخر سر هم این پدرا و مادرا و بچه های از دنیا بی خبرن که بایست تاوان جنگ رو بدن. جناب ارتشبد هفت تا مدال و یه ملک اربابی می گیره. اون وقت بازمانده های بی نوای کشته ها اگه سه مارک ماهونه ای که بابت از دست دادن باباشون میگیرن نباشه، کارشون ساخته س. بابت پسرا هم پولی به کسی نمیدن. اونا مجانی ان.
📚 بعضی ها هیچ وقت نمی فهمن
✏️ کورت توخولسکی
پ ن 1: این متنو خطاب به خودمون نیاوردم. خطاب به طرف مقابله. چون الان این ما نیستیم که به دیگران حمله کردیم.. فقط جالبه که چه رقابتیه سر لفظ شهید. همه هم حس می کنن دارن اسلامو نجات میدن! به کشورای دیگه حق میدم مسلمونا رو افراطی بدونن. بس که همه چیزو ربط دادن به دین و خدا. قدرت طلبی و طمع ثروت رو ربط دادن به دین و خدا.. تو کشور خودمونم کم افراطی این مدلی نداریم. کم نبودن لاشخورای سیاسی ای که از دیروز تا حالا شادیشون رو دیدیم.
پ ن 2: چه خبره این همه تحلیل و تفسیر؟! هر پیجی رو که باز کنی همش تحلیل و تفسیر و شعار وطن پرستانست. انشالله که شو آف اینستاگرامی نیست اینا!
پ ن 3: خدا خیر بده کانالای تلگرامو که همه رو توی همه ی زمینه ها متخصص کردن. از سیاست گرفته تا تحلیل لهجه ی عربی تروریستا. هرکیو میبینی با خوندن توییت های مردم و تحلیلای سیاستمدارا، یه پا متخصص شده و رفته بالای منبر. و البته لایک به اینایی که از هر توییت و تفسیر دیگران یه خطشو بر میدارن و به اسم خودشون تحلیل سیاسی منتشر می کنن!
پ ن 4: حذف شد :|
پ ن 5: خدا همه رو از شر افراطی های خارجی و داخلی حفظ کنه..
حالا که انتخابات و جار و جنجالش تموم شده، امیدوارم بشه راحت تر حرف زد. بیاین یه بار هم که شده با خودمون رو راست باشیم. فارغ از اینکه به کی رای دادیم، طرفدار چه کسی و چه جناحی هستیم.. چه بخوایم و چه نخوایم پوپولیسم و ادبیاتش جوی جامعه ی ما جا افتاده. (و البته خدا از باعث و بانی و سردمدارش محمود کبیر!!! نگذره). نه فقط از طرف یه جناح بلکه از هر دو طرف! فقط مخاطب هر گروه متفاوته. یکی از دادن یارانه ی چهار برابری حرف میزنه (که غیر منطقی و نشدنیه)، یکی از رفع حصر (رفع حصری که نه تنها توی چهار سال قبل تلاشی واسش نکرد، بلکه حتی تمایلی هم نسبت بهش نشون نداد). یکی بین مردم آرد رایگان توزیع می کنه، یکی دم از کنسرتی میزنه که دولتش خیلی ساده در مقابلش کوتاه اومد یا صدای شجریانی که هیچ وقت نتونست وارد رسانه ی میلی بکنه.
مورد داریم تو سربازی درس خونده و کنکور ارشد داده. الان رتبش اومده تک رقمی شده. تازه ناراحته که چرا یک نشده!!!!!!
آقااااا خیلییییی تبریییییک. بخدا اگه خودم هم تو یه ازمونی این رتبه رو میاوردم، دیگه بیش از این نمیتونستم ذوق کنم و خوشحال باشم.
رفیق ما رو اینجا به اسم کروکودیل نیمه فمینیست میشناسید.گفتم شما رو هم تو ذوق خودم شریک کنم :-) :-) :-) :-) :-)