معمولا هرچیزی که توی زندگی میخوایم، دو تا بخش داره. یه بخشیش به تلاش خود آدم برمیگرده و یه بخشیش به خدا. حالا یه عده اسم بخش دومو میذارن شانس یا قسمت یا سرنوشت یا هرچی. یه عده ی خیلیییی زیادی معمولا اون بخش اول که متعلق به خودشون هستو ندیده میگیرن و همه چیزو گردن شانس و اقبال و سرنوشت میندازن. مثل همشه دنبال بهانه و مقصر تراشیدنن. یه عده هم هستن که وقتی وظایفشونو درست انجام میدن و به نتیجه ی دلخواهشون نمیرسن، با زمین و آسمون سر جنگ و دعوا و قهر برمیدارن.
توی زندگیم واسه ی خیلی چیزا و خیلی کارا جنگیدم. واقعا جنگیدم! چیزی فراتر از سعی و تلاش. البته زمانایی هم بود که همه ی تلاشمو نکردم. که دوباره برگشتم و همون مسیرو از اول و با تمام توان طی کردم. صادقانش هم اینه که شاید به بیشتر چیزایی که میخواستم نرسیدم. نه به معنای شکست. به این معنا که اتفاقات اونطوری که من دلم میخواست پیش نمیرفت. (هنوزم همینطوره. پیش بینی هام دقیقا عکس واقیت میشن!) اوایلش از زمین و آسمون گله میکردم. بیش از همه هم از خدا می رنجیدم که با وجود همممهههه ی تلاشام، کاری نکرده که به خواست دلم برسم. ولی هررررر وقت یه مدتی از اون قضیه گذشت و برگشتم و به عقب نگاه کردم، دیدم بهترین اتفاق ممکن واسم افتاده. بهترین حالت و مسیر همونی بوده که ناخواسته سر راهم قرار گرفته. الان بعد چند سال واقعا و از ته ته قلبم به این ایمان و اعتقاد قلبی رسیدم که هرچه از دوست رسد نیکوست. شعار نمیدما. ایماااان دارم که آدم باید همممههههه ی تلاششو بکنه و نتیجه رو به خدا بسپاره. وقتی همه ی تلاشتو کردی، باید همه جوره پای نتیجه بایستی و ایمان داشته باشی خدا بهترینو سر راهت قرار داده. با حس شکرگزاری و ایمان قلبی. با حال خوب و شادی. بدون غم و افسردگی. باید بدونی اون خدایی که توی قلبته، چندین قدم جلوترتو میبینه. داره میبینه که چی به صلاحته و اگه به اونی که نمیخوای نمیرسی، قطعا ضررش واست بیش از منفعتشه. بیخودی واسه چیزی که نمیشه اصرار و پافشاری نکن.
این روزا با همه ی قلبم یه چیزی از خدا میخوام. خواسته ی جدیدی نیست ولی این روزا شدت خواستنم بیش از گذشتست. یه عالمه ترس و تردید دارم. ذهنم پر از فکرای متفاوته. شاید اصلا خواست دلم محال بنظر بیاد. ولی واقعا واسم مهم نیست. به این ایمان رسیدم که بهترین ممکن سر راهم قرار میگیره. چه اونی باشه که من میخوام و چه اون نباشه، هیییییچ قدرتی توان مقابله باهاشو نداره. فقط باید همه ی تلاشمو بکنم، اعتماد کنم و منتظر نتیجه باشم..
باور کنیم که خدا عاااااااااشقانه دوسمون داره. اون وقت زندگی عجیییب رنگ و بوی دیگه ای میگیره. اینارو از آدمی بپذیرید که به زعم خیلیا بویی از دین و مذهب نبرده. آدمی که یه جایی از زندگیش به بی خدایی مطلق رسیده و الان به ایمان قلبی..
میدونم بچه های کنکوری منتظر نتیجه هاشون هستن. شاید بنظر برسه که زیادی خوشی زده زیر دلم که اینارو میگم، ولی به خدا و خواستش اعتماد کنیم. من بهای سنگینی بابت کنکور دادم. خیلی سنگین! ولی اعتماد کردم و گذشتم.
الهی که همیشه تو بغل خدا باشید :-)
پ ن: نقاشی اثر پیکاسو.
نظرات (۹)
فاطمه :)
پنجشنبه ۲۱ مرداد ۹۵ , ۰۰:۰۴یانوشکا ..
۲۱ مرداد ۹۵، ۱۴:۵۱✖پرنٌسِــpгคภςєςــسٌ .✖
چهارشنبه ۲۰ مرداد ۹۵ , ۱۶:۴۳یانوشکا ..
۲۰ مرداد ۹۵، ۱۶:۴۳یوکتو :)
چهارشنبه ۲۰ مرداد ۹۵ , ۱۶:۲۲یانوشکا ..
۲۰ مرداد ۹۵، ۱۶:۴۳هوپ ...
چهارشنبه ۲۰ مرداد ۹۵ , ۰۱:۳۷یانوشکا ..
۲۰ مرداد ۹۵، ۱۱:۳۵آقای الف
سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵ , ۲۳:۵۱یانوشکا ..
۱۹ مرداد ۹۵، ۲۳:۵۸мαriα :-)
سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵ , ۲۲:۱۰یانوشکا ..
۱۹ مرداد ۹۵، ۲۳:۰۲الهـ ـام
سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵ , ۲۱:۵۰یانوشکا ..
۱۹ مرداد ۹۵، ۲۱:۵۴© آوای
سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵ , ۲۱:۰۱سر فرصت باید تک تک پستهایت را بخوانم نازنین.
یانوشکا ..
۱۹ مرداد ۹۵، ۲۱:۰۸مرد پاییزی
سه شنبه ۱۹ مرداد ۹۵ , ۲۰:۴۷یانوشکا ..
۱۹ مرداد ۹۵، ۲۱:۱۴